من خوبم، توام خوبی!
جمله بالا دیدگاهی بود که برای نخستین بار توسط اریک برن، روانپزشک کانادایی وارد دنیای روانشناسی شد. دیدگاهی که بر پایه خوش بین بودن به تک تک افراد بنا شده بود. برخلاف بسیاری از الگوها، اریک برن انسان را اساساً خوب و قابل رشد و تغییر معرفی میکند. به علاوه تحلیل رفتار متقابل برای ابهامات و پیچیدگیهای علم روانشناسی، پاسخهای سرراست و ساده در آستین دارد.
سنجاقک، در این شماره قصد دارد تا اصول ایده اریک برن را به طور خلاصه موشکافی کند و در اختیار شما عزیزان همیشه همراه قرار دهد.
اریک برن، فرزند یک پزشک و نویسنده حرفهای بود. پس از درگذشت پدرش براثر بیماری سل، او پیشه پدر را دنبال کرد و پزشک شد. پس از پیوستن به ارتش آمریکا به عنوان جراح، او نظریههای ساختاری خود را درباره ناخودآگاه انسان تکمیل کرد.
یکی از مهمترین مفاهیمی که او را بین هم ردههایش مشخص میکند شاید این جمله باشد: “واقعیت، برداشت ما از واقعیت است”.
کمی به این مساله فکر کنید. چند بار برداشت شخصی خودمان را با واقعیت مخلوط کردهایم؟ بیایید با یک مثال این مطلب را روشن کنیم.
دختر جوانی که دانشجوی معماری است، با برادر بزرگترش رابطه خوبی ندارد. هر دو جوان و تحصیل کرده هستند. خانواده سالمی دارند و هیچ کدام از بیماری یا اختلال روانی رنج نمیبرند. اما چرا خواهر کوچکتر تا این اندازه به محبت برادر بزرگترش بدبین است؟ پس از چند جلسه مشاوره و روانکاوی مشخص شد در دوران کودکی هنگام بازی، برادر توپش را محکم به سمت خواهرش پرتاب کرده و توپ با ضربه دردناکی به صورت دختربچه خورده است. این اتفاق در ذهن دختربچه به قدری پررنگ مانده که به روانکاوش میگوید: اون عمداً منو زد، چون من دختر بودم و اونا نمیخواستن منو تو بازی راه بدن!”
از طرف دیگر، روانکاو برادر را به همان اتفاق راهنمایی کرد. این بار با پسربچه ای شرمگین روبرو شد که بار منفی آن ضربه هنوز همراهش مانده بود. برادر می گوید: “من می خواستم توپ رو بهش پاس بدم تا اونم بیاد تو بازی…اما توپ محکم خورد تو صورتش..من نمیخواستم بهش آسیب بزنم..”
یک اتفاق، دو برداشت، دو حالت ذهنی، مثال واضحی برای تصور اریک برن است. راستی برداشت شما از این واقعیت چیست؟ برادر مقصر بوده؟ دختر کوچولو چطور باید با خشم و بدبینی اش کنار بیاید؟ و اصلاً یک اتفاق کوچک در کودکی میتواند زمینه ساز واکنشهای ما در ارتباطاتمان شود؟
تحلیل رفتار متقابل به زبان ساده تمام اینها را توضیح میدهد. چهارچوبی که مبنای این الگو را تشکیل میدهد حالات روحی هر فرد را به سه بخش تقسیم
میکند.
والد، بالغ، کودک
هر کدام از این شخصیتها در ناخودآگاه هر فرد ذخیرهسازی شدهاند و در مواقع حساس و موقعیتهای متفاوت خود را نشان میدهند.
این سه حلقه به صورت تنگاتنگ باهم در ارتباط هستند به حدی که گاهی از هم قابل تشخیص نمیشوند مثلاً فرد بالغی که در مقابل یک رفتار پرخاشگرانه از خود پرخاش نشان میدهد، تحت تسلط کدام یک از این حلقههای شخصیتی قرار گرفته است؟ آیا کودک پرخاشگر وجودش به زبان آمده است و آن رفتار را بروز داده یا والد سلطه جوی وجودش این گرد و خاک را به پا کرده است؟ شاید هم خودش تصور میکند با بخش بالغ که نماد عقل و منطق است این کار را کرده انجام داده است.
ساختار تحلیل رفتار متقابل به ظرافت تمام این مفاهیم را میشکافد و جلوی چشم مخاطب قرار میدهد. مفاهیم دیگری چون “بازیها”،”نوازشها”و “تراکنشهای متقابل” محصولات جذاب ساختار اریک برن هستند که هر کدام حدیث مفصلی است و از حوصله این متن خارج است.
ساختارتحلیل رفتار متقابل به حدی کاربردی و برمبنای تجربههای ساده بنا شده که پس از گذشت چهار دهه هنوز هم شیوهای کارآمد و معروف در حوزه روانکاوی و روانشناختی به حساب میآید.
امید من این است سنجاقک توانسته باشد در این مطلب کوتاه دریچهای به سوی شناخت بیشتر شما نسبت به خودتان گشوده باشد. از اینکه صفحه سنجاقک را
میخوانید بسیار خوشحالم.